جدول جو
جدول جو

معنی متقبل شدن - جستجوی لغت در جدول جو

متقبل شدن
به گردن گرفتن پذیرفتن : پادشاهی پسر را بادیبی داد... ادیب خدمت کرد و متقبل شد روزگاری برو سعی کرد
فرهنگ لغت هوشیار
متقبل شدن
به گردن گرفتن، به عهده گرفتن، عهده دارشدن، ذمه دار شدن، پذیرفتن، قبول کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

زیر بار رفتن تحمل کردن، یا متحمل نشدن، تحمل نکردن، بروی خود نیاوردن اعتنا نکردن: ذوالقدر... از جنگ فرار کرده در راه بخدمت نواب اشرف (شاه اسماعیل) رسیده دور جمجمه هر چند شاه او را صدا زده متحمل نشده
فرهنگ لغت هوشیار
ور تنیدن تبدیل شدن عوض گردیدن بر دوستی پادشاهان اعتماد نتوان کردن و بر آواز خوش کودکان آن بخیالی متبدل شود و این بخوابی متغیر گردد
فرهنگ لغت هوشیار
پایندان شدن عهده دار شدن متعهد شدن: جمیع مهمات سلطنت را متکفل شد، پایندان شدن ضامن شدن، مخارج کسی را بعهده گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
اپخشدن بیدار شدن هشیار گشتن آگاه شدن هوشیار شدن: و می گفتند که الیسع بدین سخنان میخواهد که شما را بفریبد ایشان متنبه نشدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متوسل شدن
تصویر متوسل شدن
ویچیرستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
رو به رو شدن، برابر گشتن روبرو شدن، معادل شدن مساوی گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقبول شدن
تصویر مقبول شدن
تو دل برو شدن خوشگل شدن، پذیرفته شدن، پسند افتادن پذیرفته شدن: (چه جرم کرده ای ای جان و دل بحضرت تو که طاعت من بی دل نمی شود مقبول ک) (حافظ 208)، مورد پسند واقع شدن خوش آیند بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتول شدن
تصویر مقتول شدن
کشته شدن کشته شدن: (من شکسته بد حال زندگی یابم در آن زمان که بتیغ غمت شوم مقتول) (حافظ. 208)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منقلب شدن
تصویر منقلب شدن
واژگون شدن، بهم خوردن حال کسی، ناراحت شدن پریشان گشتن: (از هیجان منقلب شده بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متحمل شدن
تصویر متحمل شدن
((~. شُ دَ))
تحمل کردن، اعتنا نکردن، به روی خود نیاوردن
فرهنگ فارسی معین
ضامن شدن، کفیل شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
لوجهٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
Face
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
affronter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
enfrentar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
직면하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
سامنا کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
เผชิญหน้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
kukutana
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
להיתקל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
直面する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
面对
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
menghadapi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
yüzleşmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
konfrontieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
মুখোমুখি হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
सामना करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
affrontare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
enfrentar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
confronteren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
сталкиваться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
stawić czoła
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
стикатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی